روایت یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۶۱۶۹۷۲
تنها کاری که از دستم برمیآید این است که کتابها را جمع کنم و به حراست تحویل دهم تا آنها کتابها را به ناشران برگردانند. این اتفاق هر ساله در نمایشگاه کتاب میافتد و بسیاری از ناشران متضرر می شوند. به گزارش جنوب نیوز، روبهروی یکی از غرفههای شلوغ نمایشگاه ایستاده بودم و منتظر بودم تا کسی که با او قرار ملاقات داشتم، برسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به دستهایش که نگاه کردم پر از پلاستیک بود که بهسختی آنها را بهدنبال خودش میکشاند. وقتی کتاب را بدون پول برداشت، تصمیم گرفتم که دنبالش بروم تا ببینم دیگر چه کاری انجام میدهد. غرفه بعدی دو راهرو آن طرفتر بود. مثل آن یکی شلوغ. اینبار کمی عقب ایستاد و اول غرفه را نگاه کرد؛ مشخص بود ارزیابی میکند که بعد از برداشتن کتاب مشکلی برایش پیش نیاید. بعد از اینکه ارزیابیاش از غرفه تمام شد، نزدیک رفت و دوباره باز نگاهی به کتابها انداخت و یکی از آنها را برداشت و بعد از پرسیدن قیمت، کتاب را زمین گذاشت. کتاب بعدی را برداشت و باز هم چندینبار قیمتها را پرسید؛ وقتی که کتابفروش سرش گرم مشتری دیگری شد دو کتاب را برداشت و بهجای آنکه آن را به صندوق ببرد، کتاب را داخل کیسهای که همراهش بود انداخت. وقتی غرفهدار از او پرسید که کتاب را چهکار کردی، گفت به همکارتان تحویل دادم و غرفهدار هم مجبور شد که حرفش را قبول کند.
مطمئناً در این شلوغی و ازدحام نمیشود به کسی گیر داد و وسایلش را گشت؛ برای همین کتاب را بهراحتی برداشت و به غرفه دیگری رفت. آنجا هم بعد از نگاهکردن به کتابها، یک کتاب را برداشت و دوباره با خونسردی کتاب را داخل پلاستیک انداخت و از این غرفه به غرفه بعدی رفت. وقتی که غرفه را ترک کرد، سریع بهسمت غرفهدار رفتم و گفتم کتاب را از غرفه شما برداشت، غرفهدار نگاهی به سمت مرد مورد نظر انداخت و گفت که متوجه این ماجرا شدم، اما نمیتوانستم چیزی بگویم.
حرفم با غرفهدار تمام شد و تصمیم گرفتم که بازهم دنبالش بروم و به حراست نمایشگاه این مساله را بگویم. مرد مورد نظر که قیافهاش هم اصلاً به آدمهای خلافکار نمیخورد وارد راهروی شماره ۱۰ شد. کنارش بودم که گوشیاش زنگ خورد. گوشیاش را جواب داد و گفت باید چند راهروی دیگر را هم بروم، تو به محسن بگو که یک ساعت دیگر به نمایشگاه بیاید تا جایمان را با هم عوض کنیم. از حرف زدنش ترسیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم این راهروی آخری باشد که همراهش میروم و او را به حراست نمایشگاه معرفی کنم. چشمی گرداندم تا یک آشنایی را ببینم و جریان را برای او بگویم، اما طبق معمول اینجور وقتها هیچکس نبود و از طرف دیگر نمیتوانستم او را هم رها کنم.
کمی فاصله گرفتم که شک نکند. یک لحظه برگشت و چون جلوی یکی از غرفهها من را دیده بود چشمدرچشم شدیم، اما باز هم به کارش ادامه داد و جلوی یکی از غرفهها ایستاد. تصمیم گرفتم از این فرصت استفاده کنم و کنارش بروم تا با او صحبت کنم یا اینکه بالاخره حراست نمایشگاه را خبر کنم. در یک لحظه خودم را دیدم که کنارش قرار گرفتم و او باز هم مشغول برداشتن کتاب از غرفهها بود.
به مسئول غرفهای که کتابش را این سوژه مورد نظر برداشته بود، نگاه کردم و با اشاره و لبخوانی او را متوجه کردم که یکی از کتابها را برداشته است؛ غرفهدار به حرفم اعتماد کرد و به مرد گفت آقا برای اینکه سر و صدا نشود لطفاً کتابی که برداشتی را به من بده، وگرنه به حراست نمایشگاه اطلاع میدهم.
مرد چارهای نداشت و با کمی گشتن، کتاب را به غرفهدار تحویل داد و بهسرعت به راهروی دیگری رفت. در حال دویدن بودم که گمش نکنم، اما دیدم روی یکی از پلههای شبستان نشسته است و به کتابها نگاه میکند، کنارش رفتم و بدونمکث و هیچ ترسی گفتم آقا من دیدم که شما از غرفههای مختلف کتاب برداشتید. شروع کرد به انکارکردن که خانم این چه حرفی است، کتابها را خریدهام. گفتم باشد اگر خریدید که حرفی نیست، حتماً رسید دارید؛ الان یکساعتونیم است که دنبال شما هستم، چند باری خواستم به حراست نمایشگاه بگویم اما گفتم اگر از کنارتان بروم، حتماً در این شلوغی گمتان میکنم.
وقتی حرفهایم را شنید سرش را پایین انداخت و بدون هیچ مکثی گفت مجبورم خانم باید خرجم را در بیاورم، بیکارم. حالا اگر میخواهی برو و همین الان به همه مسئولان نمایشگاه و پلیس و به هرکس که میخواهی این مساله را بگو اصلاً بیا این کتابها را بردار و ببر به غرفهدارها پس بده. مینشینم روی پله و بدون هیچ رودربایستی کتابها را از پلاستیکها بیرون میآورم، تقریباً ۳۰ جلدی هستند که کمکمش پولشان یک میلیون و خردهای میشود، میگویم با این کتابها چهکاری میخواستید انجام دهید؟ به چه کاری میآید؟
نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید کتابها را بیرون از نمایشگاه به دستفروشها میدهم. آنها هم کتابها را با قیمتی کمتر، به مردم میفروشند. میگوید تازه این کار را شروع کرده و چون از شهرستان به تهران آمده و کار نداشته یکی از دوستانش این کار را به او پیشنهاد داده است. امروز برای سومینبار است که به نمایشگاه میآید و میگوید روز اول سخت بود اما چون پول خوبی به من میدادند قبول کردم. میپرسم مگر چقدر برای این کتابها به تو میدهند؟ میگوید به قیمت کتابها کاری ندارند. روزی ۲۰۰ هزار تومان میدهند و برای همین وسوسه شدم که این کار را انجام دهم. میگویم اگر الان کتابها را نبری چه اتفاقی میافتد؟ دوباره نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید هیچ فقط پولم را نمیدهند.
برایش توضیح میدهم که چه اتفاقی میافتد تا یک ناشر با همه مشکلات کتاب را چاپ کند و به این نمایشگاه برساند و بالاخره اگر هر کتابی کم شود، چه ضرری به آن ناشر میرسد. میگوید این کار پول خوبی دارد، من هم این کار را انجام ندهم کس دیگری هست که این کار را بکند. میگویم یک نفر هم یک نفر است شاید شما هم بتوانید جلوی یک نفر دیگر را بگیرید تا او این کار را انجام ندهد. چیزی نمیگوید. میگویم آقا خودت کتابها را میبری یا اینکه من با حراست نمایشگاه هماهنگ کنم و آنها کتابها را به ناشر برگردانند. میگوید چهکاری انجام بدهم؟ خودم ماندهام چهکار کنم. اگر کتابها را برگردانم شاید آنها آنقدر ناراحت شوند که من را به پلیس تحویل دهند.
میگویم اینطور نیست آنها خیلی هم خوشحال میشوند که کتابها را برگردانید، سرش پایین و در حال فکرکردن میگوید خانم بیا بگذر از من روی این کار را ندارم. میگویم وقتی کتابها را برمیداشتی روی این کار را داشتی حالا برای کار درست رو نداری؟ مشخص است که نگران است باز گوشیاش زنگ میخورد، برمیدارد و بعد از شنیدن حرفهای آن طرف خط میگوید نه امروز هیچ کتابی ندارم پول هم نمیخواهم. گوشی را قطع میکند و بلند میشود و نگاهی به پلاستیکهایی که جلوی پای من است میاندازد و میگوید خانم شما خودت این کتابها را به غرفهها پس بده. این حرف را میزند و خیلی سریع به طرف بیرون شبستان راه میافتد.
تنها کاری که از دستم برمیآید این است که کتابها را جمع کنم و به حراست تحویل دهم تا آنها کتابها را به ناشران برگردانند. این اتفاق هر ساله در نمایشگاه کتاب میافتد و بسیاری از ناشران از این کار متضرر میشوند، اما هیچ راهحلی برای آن پیدا نمیشود. مطمئناً وجود شبکه گستردهای که این کار را انجام میدهد، نشاندهنده این است که مسئولان باید فکری برای این اتفاق داشته باشند، نه اینکه خیلی راحت از کنار آن بگذرند.
ناشران در مورد کتاب پروازی چه میگویند
حقی، مدیر انتشارات کتابستان
هر ساله در نمایشگاه کتاب یک سری از کتابها بدون اینکه پولی برای آن پرداخت شود از ناشر گرفته میشود یا اینکه از غرفه برمیدارند. ناشران اصطلاحی را برای این موضوع انتخاب کردهاند و به آن کتاب پروازی میگویند و این اصطلاح به این معناست که عدهای در نمایشگاه کتابها را بدون اینکه پولی برایش بپردازید برمیدارند. بهمعنای دیگر کتابها را بهسرقت میبرند. غرفهداری هم که در غرفه حضور دارد گاهی شک میکند که این کتاب را به سرقت بردند و گاهی هم مطمئن است، اما در هر دو صورت رویش نمیشود به آن کسی که این کار را انجام داده این موضوع را بگوید. در داخل فروشگاهها روی محصولات یک تگ وجود دارد و از طریق همان تگ نمیشود چیزی را از داخل فروشگاه به سرقت برد اما در داخل نمایشگاه و با این همه ازدحام چنین چیزی را نداریم. البته در نمایشگاه هم در داخل غرفههای بزرگ با گذاشتن یک کتاب بهعنوان نمونه و برچسبهای قیمتی در کنار کتاب، سعی کردند جلوی این اتفاق را بگیرند، اما در داخل غرفههایی مثل ما که غرفه کوچکی است این کار قابل انجام نیست. اما میشود با حضور پلیس، کاری را بهصورت نامحسوس انجام داد تا مشکلی برای غرفههای کوچک که کتابهایشان را به نمایشگاه آوردهاند، پیش نیاید.
حمید خلیلی، مدیر انتشارات شهید کاظمی
حمید خلیلی اما نگاهش با دیگرانی که در مورد این مساله صحبت کردهاند متفاوت است. او میگوید: «ما هم با وجود اینکه غرفه کوچکی داریم و همه میتوانند وارد غرفه شوند شاهد چنین مسالهای بودیم؛ اما برای اینکه کتابهای ما اکثریتش در مورد شهدا و زندگی آنهاست بهنظرم کسی که این کار را انجام میدهد و کتابی را از داخل غرفه ما برمیدارد، قسمتش بوده است. شاید با وجود اینکه کتاب را بهعنوان چیز دیگری برمیدارد اما بعد از خواندن یا اینکه حتی با نگاهی که به آن بیندازد نظرش عوض شود و تغییر کند، سعی میکنیم چیزی به کسی که این کار را کرده، نگوییم حتی اگر متوجه هم شویم. به همه بچههایی که در غرفه هستند گفتهام که به روی خودشان نیاورند. سال گذشته این اتفاق در داخل غرفه افتاد و بعد از نمایشگاه کسی با من تماس گرفت و گفت وقتی که کتابها را برداشته است، عکس شهیدی که روی یکی از کتابها بوده او را وادار کرده که کتاب را بخواند و بعد هم از کارش پشیمان شده و زنگ زده بود تا حلالیت بطلبد.»
یعقوب صلاحی، مدیر روابطعمومی انتشارات سوره مهر
ما در غرفه سوره مهر با وجود فضایی که داریم کتابها را بهصورت نمایشی در قفسهها گذاشتهایم تا مخاطبان کتابها را ببینند و در کنار آنها برگهای را با تک قیمت گذاشتیم تا آن را بردارند و کتاب را از صندوقدار تحویل بگیرند، اما با وجود چنین فرآیندی باز هم میبینیم که کتابها از داخل قفسهها کم میشود و در روزهای شلوغ نمایشگاه این مساله بیشتر خودش را نشان میدهد. شاید متوجه شویم چه کسی این کار را انجام داده، اما خب درنهایت کسی رویش نمیشود به آن فردی که این کار را انجام میدهد چیزی بگوید و کتاب را از او تحویل بگیرد.
*فرهیختگان
منبع: جنوب نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jonoubnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جنوب نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۶۱۶۹۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور در آیین نکوداشت دکتر محمدرضا سنگری گفت: تکریم از دکتر سنگری، تکریم علم و ادب است. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول، حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه پنجشنبه شب در آیین نکوداشت ادیب دزفول دکترمحمدرضا سنگری، با تبریک هفته معلم و گرامیداشت معلمان شهید بهویژه علامه شهید مرتضی مطهری، اظهار داشت: قریب به یکسالواندی از دکتر سنگری تقاضا کردیم این مجلس تکریم را بپذیرند و ایشان نمیپذیرفت تا در نهایت با اصرار او را راضی کردیم و گفتیم این تکریم فقط تکریم شخص شما نیست، بلکه تکریم علم و ادب است. اینها کارهایی تمدنی است و نسل جوان و نوجوان در این مجالس میآیند و درس میگیرند و بهره میبرند.
دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی گفت: خداوند را شاکرم که این نشست حکمتبنیان برگزار شد تا از اندیشمندی متفکر، ادیبی متخلق و فرزند دیار مقاومت تکریم شود.
وی افزود: دکتر سنگری بیش از نیم قرن در ترویج معارف اسلامی و عاشوراپژوهی تلاش کردند و مداحان و ذاکران کشور بهویژه استان خوزستان از آثار ادبی ایشان بهره بردهاند. فرماندهان و رزمندگان جبهه و جنگ از دانش او درس میگرفتند. ایشان از پیش از انقلاب یک شخصیت فعال فرهنگی بوده و با گروه منصورون نیز ارتباط داشته است.
خسروپناه ادامه داد: دکتر سنگری معلم و مدرس آموزشوپرورش و دانشگاه های مختلف است. او مولف کتب درسی زبان و ادبیات فارسی و همینطور فعال مطبوعاتی است. او مولف دهها کتاب است و عاشوراپژوهی و تبیینگر ادبیات انقلاب و ادبیات پایداری است و در راس همه کارنامه ارزشمند ایشان، ولایتمداری دکتر سنگری است.
وی با بیان اینکه سوال مهمی که مطرح است این است که چه اتفاقی میافتد که استاد سنگری شکل میگیرد؛ اظهار کرد: 3 عامل مهم در ساخت هویت و شخصیت استاد سنگری موثر بوده و این 3 عامل میتواند برای همه ما نقشآفرین باشد.
دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه تربیت خانوادگی اصل و اساس است؛ تصریح کرد: عامل اول تربیت خانوادگی است. او انسانی است که بر سر سفره پدر و مادری متدین که حلال و حرام را رعایت میکردهاند بزرگ شده است و با عالمان زمانه خود ارتباط داشته است.
خسروپناه ادامه داد: عامل دوم تعالی مسجدی است. دکتر سنگری اهل مسجد بود و در مسجد رشد کرد. هم خودش در مسجد رشد و تعالی پیدا کرد و هم تعالیبخش اهل مسجد بود.
وی افزود: عامل سوم فضیلتیافتگی در ساحت اخلاق و ادب است. ادب یک مفهوم بسیار متعالی است. ادب یک رزق متعالی و یک نعمت الهی است. فرق اخلاق و ادب در این است که اخلاق ملکات فضیلتمحور درونی است، اما انسانی که این فضیلت درونی را در ظاهر هم بروز میدهد، این انسانِ با ادبی است.
خسروپناه خاطرنشان کرد: از نظر بنده، دکتر سنگری در آثار عاشوراپژوهی خود به یک پیام اساسی اشاره دارد و آن هم این است که فضایل اخلاقی، انسان را یار امام و رذایل اخلاقی، انسان را بار امام میکند.
وی گفت: همسر بزرگوار استاد سنگری وصف خوبی درباره ایشان دارند و میگویند که او خوشخلق، گشادهرو و مثبتاندیش. کسی است که جهان را زیبا میبیند و به تحقیر دیگران نمیپردازد.
به گزارش تسنیم، رونمایی از آثار این نویسنده کشوری و تجلیل از وی از دیگر بخش های ایین نکوداشت محمدرضا سنگری بود.
همچنین در حاشیه این آیین که با حضور حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد، نمایشگاهی از آثار تالیفی این مولف و استاد برجسته ادبیات کشور بر پا شد.
دکتر محمدرضا سنگری در اولین روز آبان 1333 هجری شمسی در خانواده ای اهل دین، ادب و معرفت در دزفول دیده به جهان گشود. وی تمام دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و بسیاری از سال های پس از آن را در دزفول گذراند و از مبارزان جوان پیش از انقلاب و رزمنده و مبلغ موثر سال های دفاع مقدس است.
سنگری، پس از پایان تحصیل در مقطع کاردانی در سال 1354 به عنوان معلم ادبیات به استخدام آموزش پرورش درآمد و پس از آن در سال 1373 با گذراندن مراتب عالی علمی موفق به اخذ درجه دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.
دکتر سنگری یکی از پژوهشگران عاشورایی برجسته کشور است که سوابقی نظیر عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو شورای نویسندگان کتاب مطالعات اجتماعی، مدیر دفتر هنر و ادبیات عاشورایی حوزه هنری، عضو گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و دبیر علمی کتاب سال عاشورا را دارد.
عضو شورای مشاوران تربیتی سازمان پژوهش و برنامه ریزی، عضو شورای فرهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، عضو گروه پژوهشی ادبیات پژوهشگاه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، عضو هیات مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رئیس شورای علمی بنیاد دعبل خزاعی، عضو هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی دزفول، دبیر علمی جشنواره شعر غدیر بنیاد بین المللی غدیر، دبیر علمی کتاب ربع قرن دفاع مقدس، دبیر علمی جشنواره کتاب سال دفاع مقدس، عضو هیات امنای بسیج هنرمندان کشور و داور 10ها جشنواره و سوگواره شعر، داستان، تحقیق، پژوهش و مقاله نگاری نیز از دیگر سوابق اجرایی وی هستند.
این پژوهشگر برجسته، مولف بیش از 100 عنوان کتاب از جمله نظیر سوگ سرخ، سرچشمه امید، در قلمرو راز، نافله باغ، ادبیات معاصر، جاده سجاده و روزنهای به دنیای نوجوانی است. وی همچنین در تألیف 30 جلد کتاب درسی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و کتابهای راهنمای معلم مشارکت داشته است.
انتهای پیام/735/.